ده ای کوچه گذرداری نداری مه که لت خوردم خبرداری نداری
مه که لت خوردم با چوب بلوری به زخمکایم ملم داری نداری
قوه قوه برگ چنار
دخترا شیشته قطار
می چینه برگ چینار
می خوره دانه انار
کاشکی کفتر می بودم
ده هوا پرمیزدم او دریا می خوردم ریگ دریا می چیدم
ادامه دارد این فقط امتحانی بود