لی لی لی حوضک
گرد حوضک سوزک
بقه آمد او خورد
پایش لکه تو خورد
شادی گفت مه زرگرم مه زرگرم
توق طلا به گردنم
خبرببربه مادرم
شیرو شکر به چادرم
قوه قوه برگ چنار
دخترا شیشته قطار
می چینه برگ چینار
می خوره دانه انار
کاشکی کفتر می بودم
ده هوا پرمیزدم او دریا می خوردم ریگ دریا می چیدم
ادامه دارد این فقط امتحانی بود