درگستره ادبیات آمیانه و ادبیات کودک

پارچه های ادبی آمیانه . سروده های اطفال وبیت های کوچه بازاری

درگستره ادبیات آمیانه و ادبیات کودک

پارچه های ادبی آمیانه . سروده های اطفال وبیت های کوچه بازاری

بزک چینی

بود نبود یک بزک چینی بود 

ای بزک سه چوچه داشت بنام انگنک ُ بنگک وکولوله سنگ  

هر روزیکه بزک ازخانه می برآمد ده بچایش 

میگفت

لی لی لی حوضک

لی لی لی حوضک  

گرد حوضک سوزک  

بقه آمد او خورد  

پایش لکه تو خورد 

شادی گفت مه زرگرم مه زرگرم 

توق طلا به گردنم  

خبرببربه مادرم  

شیرو شکر به چادرم

فکاهه

زن همسایه پرسید ؟  فهیم جان دست پدرته  چه شده که بسته کده  

فهیم گفت  پدرم خواست که دندان های اسپ را حساب کند  

اسپ هم خواست که انگشت تان پدرم را حساب کند

بیت کوچه

توبه توبه توبه گارهستم

ده پلخمری پیره دارهستم

شو شو جمعه ده مزارهستم

گرد گرد روضه پیره دارهستم

یارم گم شو خریدارهستم

ملا نصروالدین

بود نبود یک ملا نصرودین بود که یک روز ده سر چوکی شیشته تخم مرغ می خورد  

یک زنکه که از راه تیر می شد گفت هه ملا سرچوکی شیشته تخم می خوری ؟ 

ملا نصرودین برش گفت : خی سرتخم شیشته چوکی ره بخورم